اگر شبی از شبهای زمستان مسافری

این طور شروع میشود: «تو داری شروع به خواندن داستانِ جدید ایتالو کالوینو، اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، میکنی. آرام بگیر! حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده است در پس ابر نهان شود. از آن سو مثل همیشه تلویزیون روشن است، پس بهتر است در را ببندی. فورا به همه بگو: نه، نمی خواهم تلویزیون تماشا کنم! اگر صدایت را نمی شنوند، بلندتر بگو.»
هرچند که خیلیها کالوینو را با کتاب «بارون درخت نشین» دوست دارند، به نظر من اما «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» بهترین کتاب ایتالو کالوینو این نویسندهی ایتالیایی است. کتابی با فرم و ساختار روایت مدرن. البته که من از این دیوانهبازیها در داستاننویسی خوشم میآید. این کتاب مجموعهای از چندین روایت نیمه تمام است. خلق داستانی در دل داستانی دیگر که تشکیل دهندهی یک روایت کل میشوند. با این کتاب، کالیونو برنده جایزه ادبی فل رینلی شده است. پرت شدن در یک بیراههی بیپایان با ترجمهی روان و خواندنی لیلی گلستان. اگر شبی از شب های زمستان مسافری توسط نشر آگه منتشر شده است.
ایتالو کالوینو نویسندهی تماما دیوانهی مورد علاقهی من است. این که میگویم دیوانه از آن رو است که آدم نمیتواند درک کند درون مغز او چه ها که نمیگذرد. وقتی داستانهایش را میخوانی به جاهایی میرسی که چشمهایت را از روی صفحه کتاب میدزدی، یک نفس عمیق میکشی و بلند تکرار میکنی : "درون مغز تو چه ها که نمیگذرد، پسر!"