رویاهامان پیر شدند با ما

کتاب کلمات تنم را کبود کرده‌اند

با سپاس از واهه آرمن عزیز:
گزیده ای از شعر امروز ایران، با عنوان "رویاهامان پیر شدند با ما" به انتخاب و ترجمه ی واهه آرمن، با آثاری از رسول یونان، سارا محمدی اردهالی، گروس عبدالملکیان، پونه ندائی، کتایون ریزخراتی، علی عبداللهی و نسرینا رضایی در ارمنستان به چاپ رسید. 
ویراستار: گ. مارگاریان
طرح جلد: اثر سهراب سپهری
نشر ادیت پرینت

Յայաստանում, Էդիտ Պրինտ հրատարակչությունը լույս է ընծայել Իրանի ժամանակակից պոեզիայի յոթ ներկայացուցիչների բանաստեղծությունների ժողովածուն։ 
Թարգմանիչ` Վահե Արմեն 
Խմբագիր` Գեղեցիկ Մարգարյան 
Շապիկը` Սոհրաբ Սեփեհրիի 

کلمات تنم را کبود کرده‌اند

کتاب کلمات تنم را کبود کرده‌اند

حداقل 
قبل ازغرق‌‍ شدن کشتی 
زنجیر دست‌هایم را 
ازدست‌هایت باز کن 
تا راهی برای دست‌و‌پا‌زدنی باطل 
پیش از مرگ 
داشته باشم

آن کوه یخی که در حال آب شدن است 
پیکر مردی است 
که دارد 
جلوی چشم‌های زنش
درقمار می‌بازد 
در شهری که آن‌قدر تاریک است 
که شب هم درآن دیده نمی‌شود

بغض 
چادر سیاهش را سر کرده 
پشت به من 
دور می‌شود


از کتاب: کلمات تنم را کبود کرده‌اند
نسرینا رضایی
نشر چشمه

مروارید منتشر کرد؛ «پرنسس‌ها فقرات‌شان بیرون نمی‌زند»

 

خبرگزاری مهر | 25/ فروردین / 1397

مروارید منتشر کرد؛
«پرنسس‌ها فقرات‌شان بیرون نمی‌زند» در بازار کتاب

مجموعه داستان «پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند» از سوی نشر مروارید منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نخستین مجموعه داستان «نسرینا رضایی» با عنوان «پرنسس‌ها فقرات‌شان بیرون نمی‌زند» از سوی نشر مروارید منتشر شد.

این مجموعه داستان در برگیرنده ۱۲ داستان کوتاه از این نویسنده و شاعر با عناوین یک جفت چشم سیاه بیست ساله، از درد ترسی نیست، هراس حک شده روی آسفالت، شب تمام تنم را پوشاند، چهره‌ای که ارث برده‌ام، اتاق عربده می‌کشید، دوست ندارم بابا من را ببوسد، حجم سیاه، لبخندهایت مستدام موسیو، سکانس‌های سیاه و سفید، خوابگاه و لب‌های متحرک است.

این نویسنده همزمان با انتشار این اثر با اشاره به اینکه به دلیل تعلل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در صدور مجوز این اثر، انتشار آن یکسال به تعویق افتاده است عنوان داشت: داستان‌های این مجموعه حول محور جهانی می‌گردد که ما هرروز با آن مواجه هستیم. آدم‌های خاکستری داستان‌های این کتاب، خود ما هستیم. من تلاش کرده‌ان در کتابم به خلوت زندگی آدم‌ها نفوذ کنم. تا زمانی که تلاش کنیم جهان خودمان را طوری نمایش دهیم که واقعیت ندارد، صرفا خودمان را گول زده‌ایم. داستان‌های این کتاب، بازگو کننده‌ی معضلات نسل جوان امروزی است، جهانِ نسلی که درک نمی‌شود و یا کمتر درک شده است. تلاش شده است تا در این داستان‌ها، واقعیت‌ها آنطور که هست نشان داده شود.

وی همچنین عنوان کرد: شیوه‌ روایت این داستان‌ها به سبک مدرن بوده و تلاش شده تا از تکنیک‌های داستان‌نویسی نهایت استفاده را ببرم. شخصیت‌های این داستان‌ها همگی خاکستری هستند و هیچ سفیدی و سیاهی محضی در این شخصیت‌ها وجود ندارد. هرچند قبول دارم که داستان‌ها به سمت تلخی و سیاهی گرایش دارند، اما اگر تلخی‌ای هم احساس می‌شود، دلیلی جز مواجه شدن مخاطب با واقعیت‌های روزمره‌ای که با آن درگیر است، ندارد.

نشر مروارید این اثر را در ۹۵ صفحه با قیمت ۱۰ هزار تومان منتشر کرده است.

از نسرینا رضایی پیش از این دفتر شعر «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» از سوی نشر چشمه منتشر شده است.

پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند

 

«پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند»، دومین کتابم، که اولین مجموعه داستانی است که نوشته‌ام توسط نشر وزین و محترم مروارید، بالاخره منتشر شد.
«بالاخره» که می‌گویم، از دو سال و اندی انتظار حرف می‌زنم. از یک سال و نیم صبوری و تلاش برای دریافت مجوز این کتاب از وزارت محترم ارشاد!
«پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند» قرار بود به کوشش نشر مروارید، اردیبهشت ۹۶ در نمایشگاه کتاب عرضه شود. هرچند که نشد اما گِله‌ای نیست. همین که قبل از اتمام سالی که قرار بود متولد شود، توانست منتشر شود، برای من کافی است. اگر چه تمام بارِ داستان‌هایی که اجازه‌ی انتشار پیدا نکردند و از این مجموعه محکوم به حذف شدند، همواره با من باقی خواهد ماند اما شما را دعوت می‌کنم به خواندن دوازده داستانی که در این کتاب منتشر شده است. مشتاقانه منتظر شنیدن نقدها و نظرهایتان هستم.
«پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند»، حول محور جهانی می‌گردد که ما هرروز با آن مواجه هستیم. آدم‌های خاکستری داستان‌های این کتاب، خود ما هستیم. من تلاش کرده‌ان در کتابم به خلوت زندگی آدم‌ها نفوذ کنم. تا زمانی که تلاش کنیم جهان خودمان را طوری نمایش دهیم که واقعیت ندارد، صرفا خودمان را گول زده‌ایم. داستان‌های این کتاب، بازگو کننده‌ی معضلات نسل جوان امروزی است، جهانِ نسلی که درک نمی‌شود و یا کمتر درک شده است. تلاش شده است تا در این داستان‌ها، واقعیت‌ها آنطور که هست نشان داده شود.
شیوه‌ی روایت این داستان‌ها به سبک مدرن بوده و تلاش شده تا از تکنیک‌های داستان‌نویسی نهایت استفاده را ببرم. شخصیت‌های این داستان‌ها همگی خاکستری هستند و هیچ سفیدی و سیاهی محضی در این شخصیت‌ها وجود ندارد. هرچند قبول دارم که داستان‌ها به سمت تلخی و سیاهی گرایش دارند، اما اگر تلخی‌ای هم احساس می‌شود، دلیلی جز مواجه شدن مخاطب با واقعیت‌های روزمره‌ای که با آن درگیر است، ندارد.
امیدوارم تمام اتفاق‌های خوبی که برای مجموعه شعر «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» افتاد، برای مجموعه داستان «پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند» نیز بیوفتد.
صمیمانه از نشر مروارید بابت تمام حمایت‌ها و کوشش‌ها و دوندگی‌هایشان برای انتشار این اثر ممنونم.

سقوط ایستاده بود

نقد ادریس بختیاری بر کتاب کلمات تنم را کبود کرده‌اند

اثر؛ نسرینا رضایی نشر چشمه بهار 1395

منتشر شده در ماهنامه تجربه آبان 95

 

شعر سومین درک انسان است. اولین درک انسان از زندان، زمانی رخ می‌دهد که زندانی شود و رنج زندانی‌شدن را درک کند. این احساس رنج زندانی شدن که با تماس مستقیم حاصل می‌شود، درک نخستین است. در مرحله‌ی دوم می‌دانیم که در قبال چیزی، چیزی به‌نام زندان و زندانی‌شدن وجود دارد. در مرحله‌ی سوم، بی‌آنکه زندانی در کار باشد یا ما نگران زندانی‌شدن باشیم، زندان و رنج آن را حس می‌کنیم. در این زندان، رنج، سرما، تنهایی، تاریکی و حتی تیرباران‌شدن را حس می‌کنیم. این درک سوم، شعر نام دارد. با این تعبیر شاعرانه‌ی بیژن نجدی از شعر، می‌پردازم به کتاب «کلمات تنم را کبود کرده‌اند».

مقصود نیما از ایجاد «حالت طبیعی نثر» در شعر، بیش از هر چیز این بود که شعر هم مانند نثر از قدرت توصیف برخوردار شود، اما امتزاج شعر فارسی با موسیقی مانع این کار بود. به نظر نیما شعر و موسیقی قدیم «وصف‌الحال» بودند، یعنی با آنچه در جهان واقع و خارج از ذهن آدمی روی می‌داد سر‌و‌کاری نداشتند. می‌پذیریم که شعر باید از حیث فرم، یک نثر وزن‌دار باشد. اگر وزن به هم بخورد، چیز غیرطبیعی در آن به چشم نیاید. به دور انداختن این مقاوله، اول‌پایه برای تطهیر و تهذیب شعر ماست. این کار متضمن این است که دید ما متوجه خارج باشد و یک شعر وصفی جانشین شعر قدیم شود. با روش بیان تازه و تشبیهات تازه‌ای که مفهومات ما را بهتر برساند. زبان شاعر قدیم، زبان دل و معنی است؛ زبان غیب و هستی بالاتر. زبان شاعر امروز، زبان دست و پا و محسوسات است. (اخوان، نیما یوشیج؛ درباره‌ی شعر و شاعری، در؛ پادشاه فتح، به کوشش میلاد عظیمی، ص 236) نیما در وهله‌ی اول صمیمیت و صداقت را به شاعران زمان خودش پیشنهاد کرد که نتیجه‌اش شد شناخت شاعر توسط خودش و شناخت دنیایی که در آن به سر می‌برد و تکیه بر تجربه‌های امروزش و چیزی که هندسه‌ی زبان شاعران امروز را می‌سازد همین نثرگونگی است. آنچه که در مجموعه‌ی «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» می‌بینیم، پیروی از ضرورت‌های فرمی و زبانی شعر آزاد امروز است؛ حالا با قوت و ضعف‌اش. نکته این است که شاعر این مجموعه با رویکرد ساده‌نویسی که وجه غالب زبان شعر این روزهاست، تلاش می‌کند بار شاعرانگی را بر دوش تصویر و تخیل بگذارد؛ یعنی سادگی در زبان و پیچیدگی در تخیل و تصویر؛ «تنهاست درخت/ چشم به راه کسی مانده/ برای سپردن سایه‌اش» (ص45) یا؛ «در قمار می‌بازد/ در شهری که آنقدر تاریک است/ که شب هم در آن دیده نمی‌شود» (ص61) یا؛ «دیوارها/ هر روز/ بیشتر به هم نزدیک می‌شوند» (ص32)

اضافه‌های تشبیهی، جایی در شعر آزاد امروز ندارند. زیبایی‌شناسی شاعر امروز به دنبال کدگذاری و عبارت‌گذاری در شعر نیست. ترکیبی مثل؛ «ماهی‌های چشم‌هایم» (ص30)؛ «شعله‌ی گیسوانت» (ص38) یا «برف موهایت» (ص68)؛ و نظایر این، از روش‌های قانونی شعر آزاد امروز پیروی نمی‌کنند. در اضافه‌های تشبیهی، به جای اینکه تصویر نشان داده شود، نام‌گذاری می‌شود و مخاطب با یک منظره‌ی راکت مواجه است تا اینکه تکانه و حرکتی را حس کند. این ترکیبات اضافی یا به عبارتی اضافه‌های تشبیهی، همان چیزی است که در شعر سهراب سپهری از آن تعبیر به «جدول‌ضرب» می‌کنند و از این منظر جایگاه سپهری گاهی از شاعری به صنعت‌گری تنزل می‌کند. خوشبختانه این ترکیبات در مجموعه‌ی پیش رو تنها به شش یا هفت مورد می‌رسد.

مشخصه‌ی اصلی یک شاعر خوب، داشتن «جهان‌متن» شخصی است. این جهان متن از راه کلمات و تعابیری حاصل می‌شوند که به جهت کثرت استعمال و بالا بودن بسامدشان، جزوی از ریتوریک و جمال‌شناسی شعر یک شاعر می‌شوند و گاه خود را تبدیل به نماد، نشانه و رمز می‌کنند. مثل کلمه‌ی «هیچ» و «باد» و نظایر این در شعر سهراب یا فروغ که نماینده‌ی یک دیدگاه‌اند و جهان‌بینی خاصی را القا می‌کنند. در مجموعه‌ی پیش رو، تعبیری مثل «وجود» به یک عنصر تکرار شونده تبدیل شده اما برخی عناصر دیگر هنوز تبدیل به رمزوارگی و نماد و نشانه نشده‌اند؛ «طوفانی را که در وجودم به راه افتاده» (ص11) و ...

تعابیر پارادوکسیکال یا بیان نقیضی، از ویژگی‌های نظم و نثر صوفیه در قدیم بود. جالب‌تر اینکه این تولید زیبایی جزوی از شناسه‌های سبکی شعر امروز هم هست و در کتاب پیش رو می‌شود تعدادی از آن‌ها را دید؛ «سقوط ایستاده بود» (ص20) «ما مردگانی هستیم/ که رشد می‌کنند/ عاشق می‌شوند» (ص34) یا؛ «در پنج انفرادی بی‌دیوار... و دیوارها که با هیچ عکسی تزیین نشده بود» (ص75) به نظر همان فضای بی‌شروع و پایانی که صوفیه در حدفاصل محسوس و نامحسوس ترسیم می‌کرد و در زبانش به پارادوکس و نقیضین می‌رسید، در شعر آزاد امروز، برآمده از فضای گرگ و میش و برزخی دنیای مدرن است که همه چیز پیدا و ناپیداست. معلوم است و نامعلوم. سفید است و سیاه. هر دو با هم و هر دو بی‌هم.

مخاطب عمدتا زمانی از متن «لذت بی‌چگونه» می‌برد که به فرمول‌ها و تکنیک‌های شاعر، آشنا نباشد اما وقتی شکل بیرون آمدن خرگوش از کلاه شعبده را بداند، دیگر از شعبده یا بهتر بگوییم شعر، لذت نمی‌برد. «گاوبازی هستم که...» (ص11)؛ «سایه‌ای هستم که...» (ص40)؛ «آدم‌برفی‌ای هستم...» (ص16) این مکانیزم تشبیه با فرمول مشابه، آشنایی‌زدایی ما را تبدیل به یک امر آشنا می‌کند و مخاطب هوشیاری‌اش را به نوع تصویرسازی ما به دست می‌آورد و پس از آن دیگر لذت نمی‌برد.

شعر و گزاره‌های شعری، با عاطفه سر و کار دارند و به دنبال القا هستند نه اقناع و هرچه مکانیزم تخیل و منطق شاعرانه، بهتر به کار گرفته شود، القای بیشتری هم صورت می‌گیرد. «من مانده‌ام/ و خاکسترهایی/ که از روحم به جا مانده است» (ص43)؛ چطور القای این می‌شود که روح به عنوان عنصر مجرد و نامحسوس می‌تواند خاکستر داشته باشد؟ اما در نمونه‌های دیگر، شاعر از عهده برآمده است. نظیر؛ «آن قدر سردی/ که هنوز نمی‌دانم/ لحظه‌ای که مرا به آغوش می‌کشی/ بیدارم/...» (ص36)؛ «جسمت را به آب‌ها خواهم سپرد/ آن‌جا که مرزی نیست/ بین دریا و آسمان» (ص37)

هر پدیده‌ای ظرفیت شاعرانه، سمبلیک و تأویل‌پذیر پیدا می‌کند. بعد از این طی هر خوانشی، معنایی پیدا می‌کند و برحسب شرایط و ذهن خوانشگر،  شمول تازه‌ای می‌توان متصور بود. طبیعتا متنی مثل؛ «گاوبازی هستم/ که نیزه‌اش را/ به کتف‌های خودش فرو کرده» (ص11) مجالی برای چندخوانشی باقی نمی‌گذارد. عمدتا رابطه‌ی بین دال و مدلول‌ها در مجموعه‌ی پیش رو، رابطه‌ی صریحی است و این ما را به تک خوانشی و تک معنایی رهنمون می‌کند. به جز بندهایی نظیر؛ «آنقدر جدا افتاده‌ام/که دیگر/ هیچ انسانی را نمی‌شناسم» (ص13) و «سقوط ایستاده بود/ و به آسمان نگاه می‌کرد» (ص20) یا؛ «خیابانی که با خودم به خانه آوردم/ به کف کفش‌هایم چسبیده بود» (ص58) همچنین؛ «فرق چندانی ندارد/ که کجا ایستاده باشی؛/ وقتی که غربت/ تا درون خانه‌ات پیش آمده باشد» (ص63) در این مثال آخر، باید افزود در برخی موارد موسیقی مادرزادی زبان شعر آزاد، از دست شاعر رها می‌شود. کلمه‌ی «که» در بند دوم، کاملا به موسیقی و ریتم کلام، آسیب زده است. یا به این نمونه دقت کنید؛ «زنی در حال مردن است/ و زمین/ به ناچار/ همچنان آرام و یکنواخت/ دارد می‌چرخد» (ص38)؛ تعبیر «به ناچار» به ریتم این قسمت از شعر آسیب زده و ضرورتی برای حضورش نیست.

بیشتر، حرف کورش صفوی را می‌پذیرم که می‌گوید: «هر متن ادبی قرار است ما را به جهان ممکنی ببرد که از جهان واقعیت فاصله دارد. ما به‌وسیله‌ی گزاره‌های ثبت شده در حافظه‌ی‌مان می‌توانیم این‌را بر آن حمل کنیم... ما می‌توانیم از طریق واقعیت‌های اطرافمان، جهان ممکنی را پدید بیاوریم که نسبت به جهان واقعیت‌های اطرافمان واقعیت‌گریز باشد... همان‌طور که یک سگ در یک فیلم حرف می‌زند، انگار قرار است متن ادبی در جهان ممکنی غیر از جهان واقعیت درک شود... در این نوع شعرها دیگر ادعا نمی‌کنیم این یک متن ادبی است چون سجع در آن به کار رفته... زنجیره‌ی کلام، زنجیره‌ی تصویری ما را به فضایی می‌برد که به جهان واقعیت‌های اطرافمان تعلق دارد و سپس در همین جهان واقعی، به سراغ واقعیت‌گریزی رهنمون می‌شویم. متن ادبی، در جهان ممکنی غیر از جهان واقعیت‌های اطرافمان امکان درک می‌یابد.» (صفوی، کورش، آشنایی با زبان‌شناسی ، صص405-403) و این نظرگاه قابل تعمیم است به بندهایی نظیر؛ «بغض/ چادر سیاهش را سر کرده/ پشت به من/ دور می‌شود» (ص61) و «باید برگردی/ تا حلزونی که در گلویم ساکن شده است/ انگیزه‌ی کافی/ برای حرکت کردن به بیرون/ داشته باشد» (ص66)

همه‌ی این‌ها ادامه دارد تا می‌رسیم به فیلسوفی‌کردن شاعر؛ آوردن جمله‌های پیامبرگونه که در حین تصویرسازی‌ها و تخیل شاعر، به متن راه پیدا می‌کنند؛ «چقدر سکوت درد دارد/ وقتی سمعک‌ها/ حرف‌های درون خانه‌ات را هم می‌شنوند» (ص22)

نزدیک‌شدن به نمایشنامه و چیدن دکور در شعر و به گفت‌و‌شنود درآوردن آدم‌ها و اشیاء، از روش‌های قانونی شعر امروز است و در مجموعه‌ی پیش رو، کم‌تر دیدم. داستانی بودن شعرها می‌تواند بی‌نهایت شکل شعری تولید کند و به تعبیر بورخس؛ هر شعری ساختار خودش را بسازد. در اینجا شکل هر شعر، خودش است. در خودش شروع و تمام می‌شود. یکی بلند و یکی کوتاه‌تر. به نظر، همین کوتاه بلندی‌ها نشان می‌دهد شاعر به فراخور موقعیت و تجربه‌ها شعر گفته است و شعرهایش از هم‌شکلی در ساختار رنج نمی‌برند. اما در مجموعه‌ی مورد نقد؛ چند ساحت و چند داستان و واقعه را نمی‌بینیم و با موقعیت‌های خاص و جدا از هم مواجه نیستیم. مثلا؛ شکوه‌های یک مریض در اتاق عمل، دیالوگ دو پیرزن در قطار و گفت‌وگوی یک انسان و یک پرنده و نظایر این. به همین خاطر، شعرها گاهی می‌توانند به هم اضافه شوند و ادامه و دنباله‌ی هم باشند.

و اما فرم؛ آخن بام در یک جمله صريح بيان کرده است که «حتی يک جمله از اثر ادبی، نمی‌تواند فقط بيان مستقيم احساس شخصی نويسنده باشد؛ بلکه همواره در حکم لحظه‌ای از متن است.» تينياتوف در سال 1929 گفت: «اثر ادبی بيانگر نظام عناصر وابسته به يکديگر است. رابطه هر عنصر با ديگری، کارکرد آن در چارچوب نظام اثر محسوب می‌شود. (احمدی، 1380: 52 ) « کل اثر را استوار، چون بنای يادبود، در روح شنونده» برجای گذارد. در آثار فرماليستها نیز، تأکيد بر اهميت مناسبات درونی يک ساختار، به اشکال گوناگون تکرار شده است ياکوبسن معتقد بود که کارکرد ادبی يا زيبايی شناسانه اثر از بررسی شکل آن به دست می‌آيد و آخن‌ بام در جای دیگر، گفته است که شکل مجموعه‌ای پويا و مشخص است که در خود محتوايی دارد و با اين محتوا نسبت درونی يافته است. بنابراين، شکل نسبت مفهومی ميان اجزا را نشان می‌دهد که از طريق شگردهايی که در اثر هنری به کار رفته است، دريافت می‌شود. (احمدی، 1375: 307-306) اين امری قطعی است که متن شعر به عنوان فضايی گسترده به هر شکلی که باشد، بايد از طريق مفاهيم و رمزهای فرم‌آفرين واکاوی و کشف شود. به تعبیری: اساساً شعر برای بيان يک مفهوم خوانده می‌شود و اين بستگی دارد به تمرکز انسان در رابطه‌اش با جهان اطراف او. در مجموعه‌ی پیش‌رو، عمدتا با شعرهای کوتاه مواجهیم. همین امر، خود به خود، به شعرها سر و شکل می‌دهد و خوبی‌اش این است، تخیل هم در محور عمودی و هم در محور افقی، کارکرد خود را نشان می‌دهد و بین این دو اعتدالی هم به وجود می‌آید. معمولا شعرهای بلندند که از دست شاعر رها می‌شوند و در فرم و ساختار نهایی، لنگ می‌زنند. هر چند شاعر این مجموعه را به کوتاه‌نویسی تشویق نمی‌کنم.

تجربه‌گرایی؛ من هر شعری را که زبان هنری یک واقعه باشد یا یک اتود شاعرانه از یک وضعیت رئال باشد دوست دارم. حالا می‌خواهد وضعیت رئال ایران بعد از کودتای 28 مرداد در شعر «کتیبه»‌ی اخوان باشد یا چیزهایی نظیر این. به این شعر ادیب‌الممالک نگاه کنید که در دهن‌کجی به غزل‌نویسی پیش از مشروطه است؛ «ای شعرا چند هشته در طبق فکر/ لیموی پستان یار و سیب ذقن را» راجع به شاعرانی است که از راه خوانش متون پیشینیان تنها و تنها کلمه استحضار و استخدام می‌کرده‌اند. همه چیز عاریتی بود. شما صاحب یک دایره‌ی واژگانی می‌شدی و وزن و قافیه می‌آموختی و می‌نوشتی؛ الان هم یک عده در سپید، همین کار را می‌کنند؛ تصنع برای تصنع، هنرنمایی برای هنرنمایی. واژگانی در شعر می‌آمد که قبلا از دهان یکی‌دیگر بیرون آمده بود. آیا چیزی از مضامین اجتماعی در آن بود؟ نه! آیا به تعبیر شاملو، «شعر زندگی» بود؟ نه! شعر امروز باید در حوزه‌ی عواطف و اندیشه‌ی شخصیِ خود شاعر باشد. مضمونش بی‌میانجی، برگرفته از محیط خود شاعر باشد. شاعر که نمی‌تواند در زمین زندگی کند و شعرش در هوا باشد. حتی تغزل امروز هم هر جا عینی است، زیباتر است. فروغ و بیانیه‌اش هم، ما را به این سمت سوق می‌دهد. در جایی گفته است: «شعر فارسی به مقداری کلمات تازه احتیاج دارد و باید جسارت گنجانیدن آنها را در خود پیدا کند.» در مجموعه‌ی «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» گاهی نشانه‌های تجربه‌گرایی هست. نظیر؛ «کودکی‌ام وسط صندوق‌خانه‌ای کوچک/ بزرگ شد» (ص74) و گاه نیست. نظیر؛ « و رد وحشتش/ هنوز/ روی زمستان جا مانده است» (صص54)

نکته این است که اگر یک شاعر بتواند متکی به تجربه‌ی شخصی باشد آن‌وقت قادر است مجموعه‌ی نامحدودی از گفته‌ها را تولید کند. کار ما این است که حتی موضوعات غیرشاعرانه را به شعر تبدیل کنیم. همانطوری که مثلا «اورهان‌ولی» یک آدم معمولی مثل «سلیمان افندی» را با کفش‌های کهنه‌اش تبدیل به شعر می‌کرد. یا مثل «سیلویا پلات» که ناسزاهایش را به زبان شعر، به پدر «نازی»‌اش نثار می‌کرد.

چاپ دومش هم رسید

 

 

چاپ دومش هم رسید.

کلمات تنم را کبود کرده‌اند

مجموعه شعر سپید - نسرینا رضایی

چاپ اول: بهار 95
چاپ دوم: تابستان 95

از چشمه ممنونم.

 

جهت تهیه کتاب از سایت نشر چشمه و تحویل با پست، لطفا کلیک کنید.

حلزونی که در گلویم ساکن شده است

نگاهی به مجموعه شعر «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» اثر نسرینا رضایی، نشر چشمه 1395

روزنامه فرهیختگان | کد خبر:88464

1395/6/14

 

حلزونی که در گلویم ساکن شده است

 محمود بیات|  ادوین بروک در شعری با عنوان «پنج راه کشتن یک انسان» دردناک‌ترین شیوه کشتن انسان در یک جامعه قرن بیستمی را رهاشدن در روزمرگی می‌داند. مجموعه حاضر روایت زندگی آشفته‌ شخصیت‌هایی است که‌ لحظه‌های خاصی از درد  و رنج را به نمایش می‌گذارند. شاید نوعی رئالیسم کثیف که می‌خواهد جنبه‌های سیاه زندگی امروزی جوانانی را بنویسد که با هویتی چندپاره با دنیای مدرن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. شاعر از فقر و تنهایی دخترانی حرف می‌زند که به درخودبود‌گی دائمی تن می‌دهند، بیزار از مردانی که عشق را در جیب کت‌هایشان به ارمغان می‌آورند.

جسارت و عدم پنهانکاری واقعیت در زبان و فضاسازی مناسب در ساختاری موجز برای مخاطب دلپذیر است. نکته اصلی اینجاست که من «معترض» و من «تسلی‌شده» درون شعرها از ذهن جمعی انسان‌هایی سخن می‌گوید که بیشتر اوقات در خود ما حل شده‌اند و جزء ناگسستنی و غیر قابل تفکیک از خود ما، خانواده و جامعه هستند. با توجه به «کانون دید» شاعر به جهان هستی چگونگی این نگرش را ترسیم می‌کنیم. نسرینا رضایی کشف و شهود شاعرانه را نیازمند حرکتی آگاهانه و عمیق می‌داند تا بتواند ارتباط پنهانی اجزای یک کل را نسبت به یکدیگر، به کوشش نوعی اندیشیدن بازیابد.

چه‌قدر سکوت درد دارد/ وقتی سمعک‌ها/ حرف‌های درون خانه‌ات را هم می‌شنوند (ص22)

ما، مردگانی هستیم/ که رشد می‌کنند/ عاشق می‌شوند/ و مردگان دیگر را می‌زایند.... (ص34و 35)

اگر آشنازدایی را به تاخیر انداختن معنا و گسترش معنا در متن فرض کنیم شاعر با ناآشنا کردن چیزها یا به عبارت دیگر پیچیده کردن چیزها و دور ساختن آنها از حوزه‌ عادت و روزمرگی توانسته  از این لذت بهترین بهره‌کشی را انجام دهد.

سقوط ایستاده بود/ و به آسمان نگاه می‌کرد/ عاقبت/ مردی را از بالای داربست‌های فلزی/ به آغوش کشید (ص20و21)
از دیگر ویژ‌گی‌های این مجموعه کاربرد حسن‌تعلیل‌های  مختلف در فضای متفاوت است، یعنی شاعر با آوردن علتی ادبی یا آوردن ادعایی برای امری، به گونه‌ای می‌خواهد خواننده را قانع کند که آن چیز زشت و زیباست. با اینکه حسن تعلیل، واقعی، علمی یا عقلی نیست، مخاطب آن را از علت اصلی دلپذیرتر می‌یابد.

باید برگردی/ تا حلزونی که در گلویم ساکن شده است/ انگیزه کافی/ برای حرکت کردن به بیرون/ داشته باشد (ص66)

موسیقی محزونی بود/ صدای لولای دری/ که به روی سرباز شکست‌خورده از جنگ/ باز می‌شد (ص‌53)

حال می‌خواهم ساختار معنایی منسجمی را در این مجموعه به تصویر بکشم که از موتیف‌های تکرار‌شونده و موازی استفاده کرده تا ارتباط ارگانیکی را ایجاد کند که نظام معنایی یکسانی را بسازد.

تمام دلتنگی‌ام را/ پاشیدم روی دست‌هایم/ خودم را از تنم درآوردم/ اما هنوز/ جای صدایت/ درون گوش‌هایم درد می‌کند (ص 24)
شاعر بین دو دیدگاه ذات‌گرایی و دیدگاه ساز‌ه‌گرایی در نوسان است. ذات‌گرایان بر ویژگی‌های بیولوژیک تاکید می‌کنند و بر این باورند، چیزی تحت عنوان «طبیعت انسان» وجود دارد که پایدار است و رفتار و عمل انسان تحت‌تاثیر آن قرار می‌گیرد. این رهیافت وجود یا ساخت درون اشخاص را به منظور تبیین رفتارشان جست‌وجو می‌کند.

تنهایی/ زنی است/ که مقابل آینه/ اولین چروک روی صورتش را/ کشف می‌کند (ص19)

در کنار دیدگاه ذات‌گرایانه، دیدگاه سازه‌گرایان وجود دارد. از نظر سازه‌گرایان، جنس بیولوژیکی تنها عامل تعریف زن یا مرد بودن نیست، بلکه ارزش‌ها و انتظارات اجتماعی و تصورات کلیشه‌ای از نقش‌های جنسیتی، حکم مذکر به «مردانه‌بودن» و مونث به «زنانه‌بودن» را در یک فرهنگ تعیین می‌کند.

خراش‌های روی تنم/ جای زخم سنگ‌هایی است/ که از مردمک نگاه‌ها/ به سمتم پرتاب شده (ص51 و 52)

قاعدتا این من شخصی در شعر درصدد کشف جهان پیرامونش هویتش را می‌سازد. به هر ترتیب نقش جنسیتی برای او بیشتر از طریق فرآیند جامعه‌پذیری کسب می‌شود و او بر این اعتبار اجتماعی و فرهنگی کسب‌شده معترض است.

کلمات تنم را کبود کرده‌اند

سه شنبه، دوم شهریور 1395
ویژه نامه ادب و هنر روزنامه اطلاعات

حداقل
قبل ازغرق‌‍ شدن کشتی
زنجیر دست‌هایم را
ازدست‌هایت باز کن
تا راهی برای دست‌و‌پا‌زدنی باطل
پیش از مرگ
داشته باشم

آن کوه یخی که در حال آب شدن است
پیکر مردی است
که دارد
جلوی چشم‌های زنش
درقمار می‌بازد
در شهری که آن‌قدر تاریک است
که شب هم درآن دیده نمی‌شود

بغض
چادر سیاهش را سر کرده
پشت به من
دور می‌شود

 

از کتاب: کلمات تنم را کبود کرده‌اند

نسرینا رضایی - نشر چشمه ، 1395

گفتگوی روزنامه صبا با نسرینا رضایی

 شعر برایم لذت است نه تفریح

گفتگوی روزنامه صبا با نسرینا رضایی

روزنامه صبا| 23 مرداد 95

 

از چه زمانی به شعر علاقه مند شدید و شروع به شعر گفتن کردید؟

در دوران نوجوانی‌ام به شعر سپید علاقه‌مند شدم و احساس کردم که دلم می‌خواهد بنویسم.  از همان دوران نیز نوشتن جزء دوست‌داشتنی‌ترین لحظات زندگی‌ام بود. به طوری که از آوردن افکارم بر روی کاغذ مشکلی نداشتم. راحت‌تر بخواهم بگویم اینکه با قلم و کاغذ راحت بودم. به صورت روزانه یادداشت می‌نوشتم و هرازچندگاهی دلنوشته‌ای. این اتفاق در سال‌های 17 – 18 سالگی‌ام با وبلاگنویسی‌ام جدی‌تر شد. وبلاگ شعری داشتم که به صورت هفتگی شعرهایی را در آن منتشر می‌کردم. بعد از یکی دو سال، آن وبلاگ اختصاصی شعر را حذف کردم اما شعر نوشتن به صورت جدی‌تری در زندگی‌ام جریان پیداکرد تا همین لحظه.

 

 از خودتان و فعالیت‌های ادبی‌تان بگویید تا مخاطبان روزنامه بیشتر با شما آشنا شوند.

متولد تیرماه 1370 تهران هستم و فارغ‌التحصیل مدیریت بازرگانی از دانشگاه علامه‌طباطبایی. در حال حاضر در بخش روابط‌عمومی و تبلیغات نشر هیرمند فعالیت می‌کنم. زمستان سال 92 از بین شعرهایم مجموعه‌ای را انتخاب کرده و به دست نشر چشمه سپرم. شعرهایی که حاصل تلاش سال‌های 90 تا 92 من بود. این مجموعه به نام «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران امسال، توسط نشر محترم چشمه منتشر شد. در حال حاضر نیز مجموعه داستانم را به نام «پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند» در دست انتشار دارم.

 

شعر برایتان تفریح است یا جایگاه خاصی دارد؟

ادبیات هرگز نمی‌تواند در جایگاه یک تفریح برای یک شاعر و نویسنده باشد! ادبیات جدی‌تر از این حرف‌هاست، آن هم برای کسی که در این سطح از ادبیات ورود پیدا می‌کند. با تفریح کردن نمی‌شود از جدی‌ترین مسائل زیستی و اجتماعی حرف زد. من به جای کلمه‌ی «تفریح» واژه‌ی «لذت» را جایگزین می‌کنم. شعر و ادبیات، لذت‌بخش‌ترین بُرش زندگی من و بزرگ‌ترین انگیزه‌ی من برای زیستن است.

 آثار کدام شاعران را دوست دارید و مطالعه می‌کنید؟

شاعر مورد علاقه‌‌ام شهرام شیدایی است؛ شاعری که همیشه بابت مرگ زودهنگامش افسوس خورده‌ام. از پیشکسوت‌های ادبیات آثار شمس لنگرودی و حافظ موسوی را نیز دوست دارم. از شاعران جوان، کارهای گروس عبدالملکیان را دنبال می‌کنم.

 

 در سال‌های اخیر شاهد افزایش تعداد شاعران جوان بودیم اما این افزایش را در شعر خوب نمی‌بینیم. نظر شما در این باره چیست؟

به اعتقاد من، تولید انبوه در این سال‌ها دلیل عمده‌ی این مساله است. دسترسی آسان به انتشار  هر دلنوشته‌ای به نام «شعر» چه در فضای مجازی و چه توسط ناشرین گم‌نام متعددی که دست به انتشار هر کتابی تحت عنوان مجموعه شعر می‌زنند، اصلی‌ترین دلیل این امر است.

 

 چرا تیراژ کتاب‌های شعر اینقدر پایین است؟

در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که تعداد افرادی که خود را شاعر می‌دانند از تعداد مخاطبین شعر بیشتر شده است! و این نکته‌ی قابل توجه‌ای است. همان‌طور که در سوال قبلی عرض کردم، فضای شعر امروز ما از حجم انبوه دلنوشته‌هایی که تحت نام شعر منتشر می‌شوند (هم در فضای محازی و هم توسط ناشرین کوچک) اشباع شده است. مخاطب در فضای مجازی با دست‌نوشته‌هایی مواجه می‌شود که کم‌تر می‌توان نام شعر را بر روی آن‌ها گذاشت. مخاطب به کتاب‌فروشی‌ها مراجه می‌کند و  با حجم زیادی از کتاب‌هایی روبه‌رو می‌شود که تحت نام مجموعه شعر، با هزینه‌ی شخصی شاعر در انتشارات‌های کوچک منتشر شده‌اند. دست آخر این مخاطب است که از دست می‌رود. ما می‌مانیم و تعداد کثیر شاعرانی که حاضر به خواندن مجموعه شعرهای دیگر شاعران نیستند! حتا اگر آن‌هایی که خودشان را شاعر می‌داند، کتاب دیگر شاعران را تهیه و بخوانند، تیراژ کتاب شعر این‌قدر پایین نمی‌آید!

 

 شما برای چاپ کتابتان چه مشکلاتی داشتید؟

خوشبختانه با هیچ مشکلی مواجه نشدم. کار کردن با نشر وزین و با قدمتی مثل نشر چشمه، که به واقع از آبرومندترین‌های ما در عرصه‌ی نشر است، مشکلی برای من ایجاد نکرد. همیشه و همواره قدردان زحمات و حمایتی هستم که ناشرم برای «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» کشیده است.

 آفتی که سال‌های اخیر گریبان شاعران جوان را گرفته است عدم مطالعه اثار کلاسیک است. آیا برای ایجاد زبان تازه باید گذشته را فراموش کرد؟ خود شما چقدر آثار کلاسیک را مطالعه می‌کنید؟

آثار کلاسیک نه تنها پایه و اساس ادبیات ما هستند، بلکه پایه و اساس هنر محسوب می‌شوند. چه در شعر، چه در داستان، چه در سینما، یا موسیقی و نقاشی. برای تکامل باید پیشینه‌ را خواند و دید و دانست. من به ادبیات و هنر کلاسیک علاقه‌مندم، و همواره نگاه ویژه‌ای به آن داشته‌ام. چه آثار کلاسیک ادبی، چه آثار کلاسیک سینمایی. ادبیات کلاسیک همواره بخشی از مطالعه‌ی من است.

در ستایش ادبیات

یادداشتی در ستایش ادبیات، به مناسبت پانصدمین شماره روزنامه «هنرمند»

سه شنبه، 24 اردیبهشت 95

صفحه 2

گفتگو با روزنامه "هنرمند" به بهانه چاپ کتاب "کلمات تنم را کبود کرده‌اند"

فضای مجازی بخش انکارناپذیر دنیای امروز ماست.

گفتگوی پوریا میرآخوری با نسرینا رضایی

روزنامه هنرمند | شماره 495 | 18خرداد 95

از عنوان مجموعه شروع کنیم که برگرفته از یکی از کوتاه‌ترین شعرهای این مجموعه است. «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» را می‌توان درونمایه این مجموعه قلمداد کرد؟

واقعیت اینجاست که جهان پیرامون ما متاثر از کلمه‌هایی است که به ما تشخص و هویت می‌دهد. ما ناگزیر هستیم که با تمام سختی‌ها و رنج‌های دنیای امروزی کنار بیائیم تا بتوانیم درک درستی از موقعیت خودمان به دست آوریم. این نوع نگاه باعث می‌شود شکنندگی خود را مقابل حوادث تلخ پیرامونمان حفظ کنیم. با این توضیح می‌توان برداشت شما را درمورد «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» صحیح دانست.

شعرهای این مجموعه، اشعار چه بازه زمانی را در برمی‌گیرد و از میان چه تعداد شعر انتخاب شده‌اند؟

با توجه به اینکه من در ابتدای دوران حرفه‌ای شاعری و نویسندگی هستم سعی کرده‌ام از تجربه‌های افراد موفق استفاده کنم و برای چاپ اولین مجموعه‌ام وسواس معقولی به خرج دهم. پس از همه‌ی شعرهای سروده شده‌ام، 50 شعر را انتخاب کردم و از میان آن‌ها نیز در نهایت 38 شعر انتخاب شد که همگی آن‌ها تلاش سال‌های 90 تا 92 من بوده است.

از خودت بیشتر بگو. در چه رشته‌ای تحصیل کرده‌ای و چه شد که به سراغ ادبیات آمدی؟

متولد تیرماه 1370 تهران هستم و فارغ‌التحصیل مدیریت بازرگانی از دانشگاه علامه‌طباطبایی. در حال حاضر در بخش روابط‌عمومی و تبلیغات نشر هیرمند فعالیت می‌کنم.

نوشتن از دوران وبلاگ‌‌نویسی‌ام یعنی از سال‌های 17 – 18 سالگی‌ام برایم جدی شد. به واسطه‌ی همین نوشتن‌ها با گروه‌های مختلف ادبی آشنا شده و زمینه‌ای برای دیده‌شدن و خوانده شدن نوشته‌هایم فراهم آمد که ماحصل همه‌ی آن اتفاق‌ها، کتابی است که بهانه‌ی گفتگوی ما را فراهم کرده است، و تجربه‌ای است که آن را به سختی کسب کردم.

هدف و افقی را در ادبیات برای خودت متصور هستی؟

قاعدتا وقتی به صورت جدی ادبیات را دنبال می‌کنی، در پی خلق آثاری خواهی بود که ویژه‌گی‌های منحصر به فردی داشته باشد که با این ویژه‌گی‌ها بتوانی خودت را در این عرصه تثبیت کنی. اینکه متفاوت باشم و بتوانم منشاء اثری از خود داشته باشم از اهداف اصلی من محسوب می‌شود. یکی از همین ویژه‌گی‌ها صراحت و شفافیت روایت در آثارم است که تلاش می‌کنم آن را حفظ کنم. ناگفته پیداست خلق تکنیک‌ها و پیشرفت در این مسیر را فراموش نخواهم کرد و تمام تلاشم را خواهم کرد که صراحت لهجه و زاویه دید متفاوت را در نوشته‌هایم حفظ کنم.

با توجه به وبلاگت، نثرنویس خوبی هستی. به ادبیات داستانی علاقه داری و در یک نشر ادبیات داستانی مشغول به همکاری هستی اما چه شد که برای اولین کتاب به سراغ انتشار شعرهایت رفتی؟ می‌خواهی به عنوان شاعر شناخته شوی و نه نویسنده یا اینکه در داستان خودت را یک مخاطب می‌دانی؟

به موضوع خوبی اشاره کردید! اینکه در فضای ادبی مشغول به کار باشی مطمئنا فضای مناسبی را مهیا می‌کند تا زودتر و بهتر با دنیای ادبیات آشنا شوی. در هر حال من خودم را شاعر و داستان‌نویس می‌دانم. اما به خاطر اینکه مجموعه شعرم حاصل فعالیت سال‌های گذشته بود، دوست داشتم ابتدا آن را به چاپ برسانم. فعالیت داستان‌نویسی‌ام از سال 92 به صورت جدی و حرفه‌ای آغاز شد، که ماحصل این فعالیت مجموعه داستان «پرنسس‌ها فقراتشان بیرون نمی‌زند» است که ویرایش نهایی آن انجام شده و به زودی به دست ناشر سپرده خواهد شد. در این خصوص باید خدمتتان عرض کنم که فضای حاکم بر داستان‌نویسان را بیشتر می‌پسندم. متاسفانه در فضای شعر امروز، هرکس با داشتن چند اثر مدعی تاثیرگزاری بر شعر و ادبیات ایران است! حال آنکه این پرمدعایی در فضای داستان کم‌تر دیده می‌شود. باتمام این تفاسیر در حال حاضر بسیار زود است که بتوانم بگویم بیشتر خود را به عنوان شاعر می‌شناسم یا نویسنده! اما همان‌طور که عرض کردم تمایلم به سمت داستان و داستان‌نویسی بیشتر است.

«کلمات تنم را کبود کرده‌اند» جزو سه اثر پرفروش نشر «چشمه» در نمایشگاه کتاب امسال بود که با توجه به شهرت نشر «چشمه» در انتشار داستان و به عنوان اولین کتاب موفقیت به حساب می‌آید. دلیلش را چه می‌دانی؟

خودم دو دلیل برای این مساله می‌توانم بیاورم که صحت و عدم درستی آن را نمی‌دانم و فقط با حدس و گمان خود آن را مطرح می‌کنم، اول به علت آنکه قشر مراجعه کننده به نمایشگاه کتاب امسال، قشر دانشجو و جوان بوده است، و اثر من به عنوان یکی از کوچک‌ترین مولف‌های نشر چشمه از لحاظ سنی، مورد استقبال هم‌نسل‌هایم واقع شد. دوم آنکه به علت سال‌های زیادی که در عرصه‌ی وبلاگ‌نویسی گذراندم مخاطبان جدی ادبیات در این حوزه شناختی نسبی از نام من داشتند و همین امر سبب این شد که این مجموعه تاحدودی دیده شود. هرچند باز هم نمی‌توانم این دلایل را قطعی بدانم و فقط حدسیات خودم را مطرح کردم. به هر حال دلیلش هرچه بود، خوشایند بود.

به نظرت تبلیغ کتاب در فضای مجازی، در این اتفاق موثر بوده است؟

تبلیغات در فضای مجازی بسیار زیاد حائز اهمیت و اثرگذار است. اما در مورد کتاب «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» متاسفانه آن اتفاقی که باید، نیوفتاد و کتاب «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» با بی‌مهری دوستان ادیب من مواجه شد. هرچند که در ظاهر همه‌ی دوستان، ابراز حمایت می‌کردند اما در عمل هرگز این حمایت رخ نداد. باور دارم که معرفی کتاب در این فضاها بسیار اثرگذار است و اصلا در زمانه‌ای زندگی نمی‌کنیم که این محیط را جدی نگیریم. چه بپسندیم و چه نه، این محیط، بخش انکارناپذیر دنیای امروز ماست و هرآنچه که در زندگی ما برای خودش جایی دست و پا کرده باشد، نمی‌تواند با بی‌توجهی مواجه شود. امیدوار بودم که «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» در این فضا بیشتر حمایت شود اما متاسفانه نشد.

 

در روزهایی که صدا و سیما به ظاهر می‌خواهد ترویج کتاب کند اما از نام بردن کتاب‌ها ابا دارد، نوعی تضاد است. در حالی که آدامس هم در تلویزیون تبلیغ می‌شود اما تبلیغ کتاب جایی ندارد، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌تواند در تبلیغ برای کتاب موثر باشد؟

ابتدا اینکه تبلیغ در صدا و سیما به دلیل هدفمند نبودن، اثربخشی خود را از دست داده است. مطمئنا اگر برنامه‌ریزی با ساختار منسجم در خصوص ترویج کتاب‌‌خوانی در صدا و سیما اجرا شود تاثیر بسیار خوبی خواهد داشت. در فضای مجازی و شبکه‌‌های اجتماعی - که یکی از دموکرات‌ترین محیط‌های اجتماعی حال حاضر در جهان هستند – به دلیل آنکه این حرکت از یک فعالیت فردی به یک فعالیت شبکه‌ای تبدیل می‌شود، هر محتوایی مخاطبِ خود و اثربخشی خود را پیدا می‌کند. در این شبکه‌ها آزادی در بیانِ نظر و اعلام علایق، بی‌مثال است و هیچ محدودیتی در این امر وجود ندارد. پس هرگز نمی‌توان اثربخشی این محیط را نادیده گرفت. من بر این عقیده‌ بسیار اصرار دارم.

کتاب‌هایی را که می‌خوانی در فضای مجازی معرفی می‌کنی. کتاب‌های داستان و شعر چه ویژگی‌هایی باید داشته باشند که تو را به خواندن و بعدتر معرفی آن‌ها وا ‌دارد؟

اول از همه اینکه بر این عقیده هستم که معرفی کردن کسی و یا کتابی و یا حتا تایید آن، باعث نمی‌شود که جای کسی در ادبیات تنگ شود و یا کسی بی‌جهت بزرگ شود. متاسفانه تنگ‌نظری‌‌ها از کوچک‌بودن شخصیت ما نشات می‌گیرد وگرنه همه‌ی ما در یک فضای مسالمت‌آمیز به فعالیت خود ادامه می‌دهیم و قسمتی از جهان پیرامونمان را روایت می‌کنیم.

خیلی از کتاب‌هایی که معرفی می‌کنم دارای ویژه‌گی خاصی هستند. در حوزه‌ی ادبیاتِ ترجمه، بیشتر جهان‌بینی نویسنده‌های آن مرا وادار می‌کند که از آن‌ها حرف بزنم. سلین، تونی موریسون، فوئنتس، خوان رولفو، دوراس و ... هرکدام درکی از جهان هستی را پیش روی ما می‌آورند. در ادبیات فارسی نیز چه در داستان و چه در شعر، این شیفتگی در حوزه‌های مختلف من را وادار می‌کند که آن را با دیگران به اشتراک بگذارم. جایی زبان و نثری ویژه، جایی حکایتی تاثیرگزار، جایی نگاهی نو، جایی شعری مملو از کشف و شهود شاعرانه. به هر ترتیب در هرکدام آن‌ها لذتی است که دوست دارم آن را با دیگران به اشتراک بگذارم. کماآنکه به این مساله هم اعتقاد دارم که معرفی کتاب‌ها در این شبکه‌ها در تغییر سبک زندگی ما و روی آوردن به کتاب و کتابخوانی اثرگذار خواهد بود. هرچقدر کتاب‌ها بیشتر دیده شوند، ترویج کتاب‌خوانی هم بیشتر خواهد بود.

 

آرایه‌ای که از آن بیشتر استفاده می‌کنی، مراعات‌النظیر است. انسجام یک شعر در محور عمودی تو را به استفاده از این آرایه سوق می‌دهد یا اینکه ناخودآگاه این اتفاق می‌افتد؟

شعر و ادبیات امروز فقط ذوق و سلیقه نیست و فقط متاثر از ناخودآگاه بکر کسی نیست. هرچقدر دانش در حوزه‌ی مکانیسم سرودن شعر بیشتر باشد، مهارت بهتری برای به کارگیری آن به دست می‌آید. مضاف بر اینکه داشتن این مکانیزم حرفه‌ای با دانش علوم انسانی مثل فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و ... آمیخته شود تا بتوانی به صورت دقیق از مفاهیم ذهنی خود حرف بزنی. با این رویکرد می‌توانم از تکنیک‌های مختلف و جهان پیرامونم استفاده کنم تا شعر از ناخودآگاهی خلاق حادث شود.

آرایه دیگری که در «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» زیاد استفاده کرده‌اید، تشخیص است که اساس یک شعر را پی‌ریزی می‌کند. خیال‌انگیز بودن این آرایه، تشخصی به شعرهایت داده است. این ویژگی را باید سبک خاص نسرینا رضایی دانست؟

در جهان امروز، شیءزدگی جزء خصیصه‌ی دنیای مدرن ماست. اینکه ما بتوانیم با تخیل، بر اشیاء جان ببخشیم و حس درونی خود را در اشیاء بازنمایی کنیم، می‌توانیم نگاه تازه‌ای به جهان پیرامونمان داشته باشیم، مثل تیغی که قصد خودکشی دارد و رگ را روی خودش می‌کشد. (تیغ/ قصد خودکشی داشت/ رگم را روی خودش کشید). ص51

یا آنجایی که یک کارگر از داربست سقوط می‌کند، چرا این مرگ تلخ را گردن خودِ سقوطی که جان دارد و تماشا می‌کند نیندازیم؟ (سقوط ایستاده بود/ و به آسمان نگاه می‌کرد/ عاقبت/ مردی را از بالای داربست‌های فلزی/ به آغوش کشید) ص20

 آیا شاعرانگی این نوع نگاه را دربر نمی‌گیرد؟

چه چیزی تو را بر این واداشته است که قالب سپید را برای بیان احساساتت انتخاب کنی؟ برخی بر این عقیده‌اند که چون عده‌ای نمی‌توانند به صورت عروضی شعر بسرایند، سپید می‌نویسند. در مورد نسرینا رضایی این مسئله صدق می‌کند؟

اتفاقا موزون نوشتن است که آموختنش ساده‌تر است. با یادگیری وزن و عروض و داشتن اندک ذوقی شاعرانه می‌توان شعر کلاسیک نوشت. اما نوشتن شعر سپید مانند راه رفتن روی لبه‌ی تیغ است، بدون در دست داشتن هیچ محافظی. مجبوری شاعرانگی‌ات را برهنه، و رها از بندِ عروض و قافیه، به گونه‌ای بنویسی که «شعر» باشد.

شعر نو و سپید در این روزها کمتر به مانند قالب‌های کلاسیک قابل زمزمه کردن و ارتباط برقرار کردن به لحاظ همذات‌پنداری با آن است. دلیل این نکته چیست؟ به ذات این نوع از شعر برمی‌گردد؟

خیر، به هیچ عنوان. به زعم من تولید انبوه در این سال‌ها و دسترسی آسان به انتشار دلنوشته‌‌هایی که خارج از عرف شعر سپید هستند، چه در فضای مجازی و چه توسط ناشرین گم‌نام متعددی که دست به تولید هر دست‌نوشته‌ای به نام شعر می‌زنند، دلیل این امر شده است. دلیل عمده‌ی عدم همذات پنداری و نماندن یک شعر سپید در ذهن مخاطب، خالی بودن آن اثر از تجربه‌های زیسته و هم‌چنین ذوق شاعرانگی است.

چند سالی است که به مانند گذشته شاهد جریانی در شعر نو نیستیم. دلیل این مسئله و به حاشیه رانده شدن شعر نسبت به داستان باتوجه به پیشینه شعری ادبیات ما، به چه چیزی برمی‌گردد؟

همان طور که در سوال قبلی در خصوص تولید انبوه شعر گفتم، باید این بحث را اینطور ادامه دهم که خیلی از حرکت‌ها در شعر دهه هشتاد و نود اتفاق افتاده است ولی نیاز به گذشت زمان دارد تا بتوانیم سره را از ناسره تشخیص دهیم. ما به تازگی مشغول شناسایی میراث به جا مانده از دهه هفتاد هستیم. خیلی زود است که در این زمینه قضاوتی داشته باشیم.

اگر انتشار کتاب را به معنای اعلام حضور جدی در ادبیات بدانیم، بعد از این اعلام حضور برنامه منظم و مستمری برای نوشتن در نظر داری؟ از کار جدیدی که در دست نوشتن داری بگو.

وقتی کتاب اول را با ناشری مثل نشر چشمه منتشر می‌کنی، مسئولیت بیشتری برای آینده ادبیات خود باید متصور شوی. برهیچ‌کسی پوشیده نیست که نشر چشمه از آبرو‌مند‌ترین‌های ادبیات ما در داخل و خارج از کشور است و همین مساله این بار را روی شانه‌های من سنگین‌تر کرده است. در حال حاضر مجموعه‌ داستانم با وسواس بیشتری آماده‌ی سپردن به دست ناشر است. بی‌شک در این مسیر بسیار جدی و کوشا خواهم بود.

دیدار با پنج شاعر جوان

هم‌زمان با روز بزرگداشت خیام، مراسم دیدار، جشن امضا و شعرخوانی «عطیه عطارزاده» شاعر کتاب «اسب را در نیمه‌ی دیگرت برمان»، «نسرینا رضایی»، شاعر کتاب «کلمات تنم را کبود کرده‌اند»، «منیژه حسینی» شاعر کتاب «حتا شبیه خودم زندگی نکرده‌ام»، «علیرضا حسنی» شاعر کتاب «دنیایی گریخته به من»، و «سپیده نیکرو» شاعر کتاب «درخت سوال نمی‌کند، می‌افتد» برگزار می‌شود.

این جشن روز سه شنبه ٢٨ اردیبهشت از ساعت ١٨ الی ٢٠ در کتاب‌فروشی نشرچشمه‌ی آرن به نشانی شهرک غرب، بلوار فرحزادی، تقاطع حافظی و فخار مقدم، مرکز خرید آرن برگزار می‌شود.

نگاهی به برخی از پرفروش‌های ادبیات در نمایشگاه بیست‌ونهم

خبرگزاری ایبنا 

یکشنبه ، 26 اردیبهشت 95

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در حالی روز گذشته (25 اردیبهشت ماه) به کار خود پایان داد که حوزه ادبیات، مانند سال‌های گذشته یکی از پرفروش‌ترین بخش‌های نمایشگاه امسال بود، به همین دلیل در این گزارش به معرفی پرفروش‌ترین کتاب‌های حوزه ادبیات در نمایشگاه بیست و نهم خواهیم پرداخت.
 
انتشارات نگاه:

رمان و داستان کوتاه ایرانی: «شوهر آهو خانم» اثر محمدعلی افغانی، «کارنامه سپنج» اثر محمود دولت‌آبادی، «چشم‌هایش» اثر بزرگ علوی، «عزاداران بیل» اثر غلامحسین ساعدی

مجموعه ادبیات کلاسیک جهان: «پابرهنه‌ها» اثر «زاهاریا استانکو» با ترجمه احمد شاملو، «کوه جادو» اثر «توماس مان» با ترجمه حسن نکوروح، «جنایت و مکافات» اثر «فئودور داستایوسکی» ترجمه اصغر رستگار

مجموعه شعر معاصر: «مجموعه اشعار سیدعلی صالحی»، «مجموعه اشعار حسین منزوی»، «مجموعه اشعار شمس لنگرودی» و «مجموعه اشعار محمدعلی بهمنی»

ترانه: «جنون منطقی» اثر افشین یداللهی، «تقدیر» اثر مونا برزویی، «پاکت بی‌تمبر و تاریخ» اثر زویا زاکاریان و «دنیای این روزای من» اثر روزبه بمانی

شعر خارجی: «مجموعه اشعار پل‌الوار» ترجمه جواد فرید، «مجموعه اشعار شارل بودلر» ترجمه نیما زاغیان و «گزینه اشعار نزار قبانی» ترجمه احمد پوری
 
 

انتشارات امیرکبیر:
 
تالیف: «محاکمه آفتاب» از سید یحیی یثربی، «شلوارهای وصله‌دار» از رسول پرویزی و «عمو غلام» از عبدالحسین وجدانی

ترجمه: «اتاق» اثر «اما دوناهیو» با ترجمه حکیمه مردانی، «لبه تیغ» اثر «سامرست موام» و با ترجمه مهرداد نبیلی، «صد سال تهایی» اثر «گابریل گارسیا مارکز» ترجمه بهمن فرزانه


انتشارات نیماژ:
 
ترانه: «میز کناری» اثر احسان رعیت، «من کم تحملم» اثر حسین صفا، «سی سالگی» اثر مهدی موسوی و «نهنگ دلتنگ» اثر میثم یوسفی

کلاسیک:‌ «اثر انگشت» اثر علیرضا آذر، «فراموشی» اثر حسن حسن‌پور، «غزل روزگار» و «طبقه اول اول شرقی» اثر سید احمد حسینی

سپید: «افراد» اثر مهدی اشرفی، «یادگاری‌ها با درخت بزرگ می‌شوند» اثر مهدی نظارتی، «هیچ‌کس مراقب سایه‌ها نیست» اثر الینا نریمان

شعر ترجمه: «کلمات عجیب» اثر «ویسواوا شیمبورسکا» با مترجمه بابک زمانی، «ماشین از روی سایه‌ات عبور می‌کند» مجموعه اشعار معاصر جمهوری آذربایجان با ترجمه رسول یونان

داستان: «کوچه ابرهای گم شده» اثر کوروش اسدی، «باد زن‌ها را می‌برد» اثر حسن محمودی،‌ «دیر کردی ما شام خوردیم» اثر رسول یونان

داستان ترجمه: «ژتون قرمز» اثر «کارن جودی فاولر» با ترجمه ثنا نصاری، «جودک بیک و پسرانش» اثر «اورهان پاموک» با ترجمه علیرضا سیف‌الدینی، «ننگ بشری» اثر «فیلیپ روث» با ترجمه زهرا طراوتی


انتشارات هرمس:
 
تالیف: «در پس پرده» از حمزه سردادور، «مرد بیست و چند انگشتی » اثر مهدی رعنائی، «پنهان در آینه» اثرمهدی مظفر‌ی‌ساوجی

ترجمه: «دنیای سوفی» اثر «یاستین گوردر» با ترجمه مهرداد بازیاری، «دختر پرتقال» اثر «یاستین گوردر» با ترجمه مهرداد بازیاری و «راز فال ورق» اثر «یاستین گوردر» با ترجمه مهرداد بازیاری
 


انتشارات مایا:

سپید: «پرنده‌ای که از بام شما پرید» اثر نیکی فیروزکوهی، «زمین‌گرفتگی» اثر محسن حسین‌خانی و «مثلا من» اثر رسول رضایی

ترانه: «همیشگی» اثر پدرام دادگر، «من بی شکل» اثر محمد ابراهیمی، «یه حالی دارم این روزا» اثر مهدیه عرب و «سوء ظن» اثر مهشاد عرب


انتشارات به‌نگار:

تالیف:‌ «سین‌شین» اثر ضحی کاظمی، «آینه بامداد» اثر جواد مجابی، «اصفهان نصف جهان» اثر صادق هدایت

ترجمه: «آدم‌های خوشبخت کتاب می‌خوانند و قهوه می‌نوشند» اثر «آنیس مارتن» ترجمه ابوالفضل الله‌دادی، «پیرمرد صد ساله» اثر «یوناس یوناسن» ترجمه شادی حامدی و «راز مزرعه چهار آبگیر» اثر «جین وبستر» با ترجمه لیدا صدرالعلمایی
 


انتشارات فصل پنجم:

ترانه: «خٌب» اثر میثم بهاران، «باید کسی این دختر بد را ادب می‌کرد» اثر هما سعادت و «عشقوفن» اثر امید صبری

سپید: «عاشقانه‌های قیامت» اثر مهدی مظاهری، «هیولاما» اثر شهرام میرشکاک و «پرده‌ها را کشیدی» اثر حسن آذری

کلاسیک: «چله‌ی تاک» اثر علیرضا بدیع، «حتی به روزگاران» اثر سجاد رشیدی‌پور، «چمدان معطل» اثر مهدی فرجی و «خودزنی» اثر امید صباغ‌نو

تحلیلی و پژوهشی: «مبانی ترانه‌سرایی» و «پاپ نامه» اثر سعید کریمی


نشر آموت:
 
تالیف: «بیوه‌کشی» از یوسف علیخانی، «عاشقانه» از فریبا کلهر و «ایراندخت» از بهنام ناصح

ترجمه: «من پیش از تو» و «پس از تو» از «جوجو مویز» با ترجمه‌ مریم مفتاح، «زبان گل‌ها» از «ونسان دیفن باخ» با ترجمه فیروزه مهرزاد


انتشارات بوتیمار:
 
تالیف: «تمرین مدارا» اثر محمد مختاری، «هفتاد سال عاشقانه» اثر محمد مختاری، «خانه سوم داستان» اثر حسین آتش‌پرور و «خاک سور» اثر حسین فاضلی

ترجمه: «گرسنگی ابریشم» اثر «هرتا مولر» ترجمه رباب محب، «مائوی دوم» نوشته «دُن دلیلو» با ترجمه مجتبی ویسی و «جشن بی‌معنایی» اثر «میلان کوندرا» با ترجمه قاسم صنعوی
 

انتشارات ققنوس:

تالیف: «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی، «والس یک نفره» اثر ماه‌منیر کهباسی و «سلام» اثر تبسم غبیشی

ترجمه: «ملت عشق» اثر «الیف شافاک» ترجمه ارسلان فصیحی، مجموعه آثار عزیز نسین و «مرفی»نوشته «ساموئل بکت» با ترجمه سهیل سمی
 

انتشارات شقایق:

تالیف: «تپش معکوس» اثر بهاره شریفی، «وسوسه» اثر زهره کلهر و «این قصه‌ را هرگز نخواند» اثر رویا خسرونجدی
 

انتشارات شانی:

ترانه: «پریشب» اثر حامد عسگری، «من کم تحملم» اثر حسین صفا و «بی‌چتر و بارانی» اثر عبدالجبار کاکایی
کلاسیک: «تا آمدن تو عشق بازی تعطیل» اثر امید صباغ‌نو، «بادنما» اثر احسان افشاری و «از عشق برگشته» اثر حسین زحمتکش

آزاد: «غریبه‌ای به غریبه‌ی دیگر» اثر مجید سعدآبادی، «زندگی را با روسری تو سر می‌کنم» اثر داوود سوران و «بنفش پارچه‌ای» اثر هرمز علیپور
 

انتشارات کتاب کوله‌پشتی:

تالیف:‌ «معلم پیانو» اثر چیستا یثربی، «کافه فراموشی» اثر مرتضی بخشایشی و «بی تو تمام عاشقانه‌های دنیا بوی مرگ می‌دهد» اثر سارا قبادی

ترجمه: «تارهای جادویی فرانکی پرستو» اثر «میچ آلبوم» با ترجمه سحر توکلی، «صداهایی از چرنوبیل» اثر «سوتلانا آلکسیویچ» با ترجمه حدیث حسینی و «دختری در قطار» اثر «پائولا هاوکینز» با ترجمه علی قانع
 

انتشارات کتابسرای تندیس:

ترجمه:‌ «ما همیشه در قصر زندگی کرده‌ایم» اثر «شرلی جکسون» با ترجمه محمدرضا شکاری، «دختر پرتقالی» اثر «یاستین گوردر» با ترجمه مهوش خرمی‌پور و «کرم ابریشم» اثر «جی.کی.رولینگ» با ترجمه ویدا اسلامیه

تالیف: «سه‌گانه» محمد محمدعلی
 

نشر چشمه:

ترجمه: «جزء از کل» نوشته‌ «استیو تولتز» با ترجمه‌ پیمان خاکسار، «اتحادیه ابلهان» نوشته «جان کندی تول» با ترجمه پیمان خاکسار ، «عقاید یک دلقک» نوشته «هاینریش بُل» مترجم محمد اسماعیل‌زاده و «برفک» نوشته «دان دلیلو» با ترجمه پیمان خاکسار

تالیف‌: «پاییز فصل آخر سال است» اثر نسیم مرعشی، مجموعه آثار محمود دولت‌آبادی

شعر: «پذیرفتن» اثر گروس عبدالملکیان، «اسکی روی شیروانی‌ها» اثر رسول یونان و «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» اثر نسرین رضایی


انتشارات نی:

ترجمه: «بار گران» اثر «جانت وینترسن» با ترجمه طهورا آیتی، «پنلوپیاد» اثر «مارگارت اتوود» با ترجمه طهورا آیتی و «بلندی‌های بادگیر» اثر «امیلی برونته» با ترجمه رضا رضایی
 

انتشارات سوره مهر:

شعر: «کتاب»، «اقلیت»، «گریه‌های امپراطور»، «آنها» و «ضد» اثر فاضل نظری

تالیف: «آبنبات هل‌دار» اثر مهرداد صدقی، «سفر به گرای 270 درجه» اثر احمد دهقان و «شطرنج با ماشین قیامت» اثر حبیب احمدزاده


انتشارات نیلوفر:

ترجمه: «جنگ و صلح» و «آناکارنیا» اثر «لئو تولستوی» با ترجمه سروش حبیبی، «قمار باز» اثر «داستایوفسکی» با ترجمه صالح حسینی

تالیف: «سنگر و قمقمه‌های خالی» اثر بهرام صادقی، «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» اثر رضا قاسمی، «چشم‌هایم آبی بود» اثر محمدرضا کاتب
 

نشر ماهی:

ترجمه: «دوستش داشتم» اثر «آنا گاوالدا» با ترجمه ناهید فروغان، «شب‌های روشن» اثر «فئودور داستایفسکی» با ترجمه سروش حبیبی و «آس و پاس در پاریس و لندن» اثر «جورج اورول» با ترجمه بهمن دارالشفایی
 

انتشارات مروارید:

شعر: «ناشیانه دوستت دارم» اثر زهرا دری، «چه‌قدر خوبیم ما» اثر ابراهیم رها و «گزیده اشعار فاضل نظری»

تالیف: «چه کسی باور می‌کند» و «کارت پستال» اثر روح‌انگیز شریفیان، «ساعت ویرانی» اثر آرام روانشاد

ترجمه: «کوری» و «بینایی» اثر « ژوزه ساراماگو» با ترجمه اسدالله امرایی، «بادبادک باز» اثر «خالد حسینی» با ترجمه زیبا گنجی و پریسا سلیمان‌زاده

 

طعم «ساندویچ ژامبون» در بازار کتاب ایران

نویسنده: مریم ساحلی رشت - خبرنگار همشهری

1395/02/22

 

کتاب‌ها می‌توانند نقشی تازه بر بوم زندگی انسان بیآفرینند. همراه شدن با قطار کلماتِ کتاب ها، انسان را راهی سرزمین تجارب دیگران می‌کند...

 

کتاب‌ها می‌توانند نقشی تازه بر بوم زندگی انسان بیآفرینند. همراه شدن با قطار کلماتِ کتاب ها، انسان را راهی سرزمین تجارب دیگران می‌کند. دست یافتن به اندیشه ها، باورها و دانسته‌های دیگران با خوانش کتاب میسر می‌شود.
 بیایید این امکان را از خویش دریغ نکنیم. همشهری این هفته نیز با معرفی 6 کتاب به دیدار شما آمده است.

کلمات تنم را کبود کرده‌اند
پدید آورنده: نسرینا رضایی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: اول
سال چاپ:1395
قیمت:7هزار تومان
«کلمات تنم را کبود کرده‌اند» عنوان مجموعه شعری است که در برگیرنده 38 شعر کوتاه و بلند است. «نسرینا رضایی» در قالب اشعار این کتاب به احساسات و ارتباطات انسانی در جامعه امروز پرداخته است. این اثر یکی از مجموعه کتاب‌های جهان تازه شعر است که از سوی نشر چشمه منتشر شده است.
کتاب «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» در 76‌صفحه روی پیشخان کتابفروشی‌های کشور قرارگرفته است.

برای یک شب عشق
پدید آورنده: امیل زولا
مترجم: محمود گودرزی
ناشر: حکمت کلمه
نوبت چاپ: اول
سال چاپ: 1395
قیمت: 4 هزار تومان
 «برای یک شب عشق» عنوان رمانی از «امیل زولا» نویسنده، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار بلند‌آوازه فرانسوی است. نویسنده در این کتاب به روایت داستان زندگی جوانی گوشه‌گیر به نام ژولین پرداخته که تنها دلخوشی او فلوت نواختن است. این رمان که در قطع جیبی انتشار یافته برای نخستین بار در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد.
«شور زندگی»، «شاهکار»، «نانا»، «انسان وحشی»، «دکتر پاسکال»، «رویا»، «انسان وحشی»، «ژرمینال» و «دارایی خانواده روگن» از آثار ترجمه شده امیل زولا به فارسی است.
«برای یک شب عشق» در هزار نسخه روانه بازار کتاب کشور شده است.

بهای سنگین مادی‌گرایی
پدید آورنده: تیم کاسر
مترجمان: میلاد سبزه آرا، مصطفی محمدی
ناشر: ققنوس
نوبت چاپ: اول
سال چاپ:1395
قیمت: 14هزار تومان
«بهای سنگین مادی گرایی» عنوان کتابی با موضوع علوم اجتماعی است. اهمیت آرامش و آسیبی که مسیر زندگی انسان در سایه مادی‌گرایی و مال‌اندوزی می‌بیند محور مطالب این کتاب است. واژه‌های درج‌شده در این کتاب یک بار دیگر به خوانندگان این اثر یادآور می‌شود که رضایت قلبی انسان با مادی گرایی و مصرف گرایی حاصل نمی‌شود.
«تیم کاسر» در این كتاب به بررسی بهایی که انسان برای دستیابی به نیازهای امروز نظیر غذا، مسکن، سلامت، آموزش پرداخته، توجه کرده است. «بهای سنگین مادی‌گرایی» در 224 صفحه اخیرا روانه بازار کتاب شده است.

ساندویچ ژامبون
پدید آورنده: چارلز بوکوفسکی
مترجم: علی امیرریاحی
ناشر: نگاه
نوبت چاپ: دوم
سال چاپ: 1394
قیمت: 28 هزار تومان
«ساندویچ ژامبون» عنوان رمانی از «چارلز بوکوفسکی» شاعر و داستان نویس برجسته آمریکایی است. این رمان داستان پسر بچه‌ای از طبقه کارگر است که ناچار است با دشواری‌ها و سختی‌های زندگی بزرگسالان روبه‌رو شود.
نویسنده در کنار تاثیرات زندگی مدرن و دغدغه‌های جامعه صنعتی با قراردادن رگه‌هایی از طنز، داستانی جداب و خواندنی را برای مخاطبانش روایت می‌کند. داستان‌هایی که بوکوفسکی به نگارش درآورده بیشتر تحت تاثیر فضای شهر لس‌آنجلس است.
 ترجمه فارسی «ساندویچ ژامبون» در 400 صفحه به چاپ رسیده است.

آدم‌های خوشبخت کتاب می‌خوانند و قهوه می‌نوشند
پدید آورنده: آنیس مارتن ـ لوگان
مترجم: ابوالفضل الله‌دادی
ناشر: به نگار
نوبت چاپ: اول
سال چاپ: 1395
قیمت: 15 هزار تومان
«آدم‌های خوشبخت کتاب می‌خوانند و قهوه می‌نوشند» عنوان رمانی جذاب از «آنیس مارتن ـ لوگان» نویسنده فرانسوی است که به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. این رمان داستان زنی است که شوهر و دخترش را در یک حادثه از دست داده است و به دنبال تغییرات ایجاد شده در زندگی اش تصمیم می‌گیرد تا راهی ایرلند شود و بدین ترتیب با اتفاقاتی تازه در زندگی اش مواجه می‌شود.
ترجمه فارسی رمان «آدم‌های خوشبخت کتاب می‌خوانند و قهوه می‌نوشند» در ۲۰۸ صفحه روانه بازار کتاب ایران شده است.

گمشده و پیداشده
پدید آورنده: جنین راس
مترجم: بیتا ابراهیمی
ناشر: آموت
نوبت چاپ: اول
سال چاپ:1395
قیمت: 15هزار تومان
«گمشده و پیدا شده» عنوان رمانی از «جنین راس» نویسنده پر مخاطب آمریکایی است که در آن به روایت داستان زندگی زنی نشسته است که پولش را گم می‌کند اما خود را پیدا می‌کند. «زن، غذا، خدا» یکی دیگر از آثار این بانوی نویسنده است که با استقبال بسیار مخاطبان مواجه شده است.
ترجمه فارسی «گمشده و پیدا شده» در 230‌صفحه و با شمارگان هزارو100 نسخه روی پیشخان کتابفروشی‌ها قرار گرفته است.

معرفي پرفروش‌هاي چند روز گذشته ناشران در نمايشگاه كتاب

روزنامه اعتماد:

19 اردیبهشت 95

با گذشت چند روز از آغاز بيست‌ونهمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران تعدادي از انتشارات حاضر در اين نمايشگاه ليست كتاب‌هاي پرفروش خود را اعلام كردند.  انتشارات علمي‌ و فرهنگي امسال ۳۰۰ عنوان كتاب چاپ اولي به نمايشگاه آورده است. «داستان كوانتوم»، «انجيل‌هاي گنوسي» و «اصطلاحات كليدي عشق الهي در فلسفه دين» اثر ويليام چيتيك از جمله آثار پرفروش اين ناشر در ۳ روز گذشته هستند.  در فهرست كتاب‌هاي پرفروش نشر چشمه نيز مي‌توان نام آثاري چون مجموعه ‌داستان «بني‌آدم» از محمود دولت‌آبادي، «رساله درباره‌ نادر فارابي» از مصطفي مستور، «پاييز فصل آخر سال است» از نسيم مرعشي، «سرخ سفيد» از مهدي يزداني‌خرم و «سوءقصد به ذات همايوني» از رضا جولايي را در اين فهرست ديد.  رمان‌هايي چون «آداب دنيا» از يعقوب يادعلي و «خون‌مرده‌گي» از الهام فلاح در كنار مجموعه داستان «از ميان شيشه، از ميان مه» علي خدايي نيز در غرفه اين نشر فروش خوبي داشته‌اند.  در بخش رمان‌هاي خارجي تازه‌منتشرشده چشمه نيز «جز از كل»، «سوكورو تانازاكي بي‌رنگ و سال‌هاي زيارتش» و همچنين رمان مستند «فرار از اردوگاه چهارده» فروش خوبي داشته‌اند. رمانِ آلخو كارپانتيه با نامِ «رد گم» در كنار مجموعه آثار اورهان پاموك با ترجمه‌ عين‌له غريب نيز از ديگر پرفروش‌هاي اين نشر در روزهاي گذشته بوده‌اند. «تماشاي رنج ديگران» از سوزان سانتاگ، «كلمات تنم را كبود كرده‌اند» از نسرينا رضايي و همچنين آثار گروس عبدالملكيان از ديگر آثار پرفروش چشمه در اين مدت هستند. آخرين ترجمه‌ غريب با عنوان «شوري در سر» و ترجمه پيمان خاكسار از رمان «برفك» دن دليلو هم از ديگر آثاري هستند كه در اين چند روز توسط نشر چشمه منتشر شده و احتمال فروش بالاي آنها در روزهاي پيش ‌رو زياد است.   رمان «بي‌نازنين» نوشته كيوان ارزاقي و رمان خارجي «مرا به كنگاراكس نبر!» نوشته آندري كوركوف با ترجمه آبتين گلكار هم به عنوان كتاب‌هاي پرفروش نشر افق در طي اين روزها اعلام شده است. اثر ديگري كه مخاطبان اين ناشر، در چند روز گذشته از آن استقبال كرده‌اند «سه گانه نيويورك» اثر پل استر نويسنده امريكايي است.  نشر نيماژ نيز امسال با بيش از ۴۰۰ عنوان كتاب در نمايشگاه كتاب تهران حاضر شده كه ۱۱۸ عنوان از آنها، چاپ اولي هستند و ۱۰۰ كتاب در حوزه داستان و رمان هستند. رمان «جودت بيك و پسرانش» نوشته اورهان پاموك با ترجمه عليرضا سيف‌الديني و «ريشه‌هاي آسمان» نوشته رومن گاري با ترجمه سيلويا بجانيان از جمله كتاب‌هاي خارجي هستند كه در روزهاي گذشته، فروش خوبي در غرفه اين ناشر داشته‌اند. از ميان آثار نويسندگان ايراني نيز، «كوچه ابرهاي گمشده» نوشته كوروش اسدي و دو كتاب «نگران نباش» و «نفرين خاكستري» از مهسا محبعلي فروش قابل قبولي داشته‌اند. «افراد» سروده مهدي شرفي، «هيچ‌كس مراقب سايه‌ها نيست» سروده الينا نريمان، «بيماري پدرزادي» سروده وحيد پورزارع و «من گرگ خيال‌بافم» سروده الياس علوي پرفروش‌هاي حوزه شعر سپيد اين ناشر هستند. بين كتاب‌هاي پرفروش غزل، مي‌توان نام كتاب‌هايي چون «طبقه اول، اول شرقي» از سيد احمد حسيني، «اتفاق» اثر قاسم صرافان و «ترانه‌هاي تمدن» اثر محمدعلي رضازاده را مشاهده كرد. از طرفي ديگر نشر نيلوفر امسال با حدود ۴۰۰ عنوان كتاب در نمايشگاه حضور پيدا كرده است.  از ميان كتاب‌هاي فروخته‌شده در روزهاي گذشته كتاب‌هايي چون «دنياي سوفي»، «مرد صدساله»، «اتفاق» و «در ستايش بطالت» اين نشر فروش خوبي داشته‌اند.

پر فروش‌های نشر چشمه در نمایشگاه کتاب تهران

به گزارش ایلنا؛ در سه روز نخستِ نمایشگاه و با توجه به آمارِ فروش تا پیانِ روز جمعه در میانِ آثار تازه منتشرشدهٔ ایرانی این انتشارات مجموعه‌داستانِ «بنی‌آدم» از محمود دولت‌آبادی، «رساله دربارهٔ نادر فارابی» از مصطفا مستور، «پاییز فصلِ آخر سال است» از نسیم مرعشی، «سرخِ سفید» از مهدی یزدانی‌خُرّم» و «سوأقصد به ذات همایونی» از رضا جولایی بیشترین فروش را داشته‌اند. «آداب دنیا» از یعقوب یادعلی که تازه به نمایشگاه آمده و «خون‌مرده‌گی» از الهام فلاح نیز همراه با مجموعه‌داستانِ علی خدایی؛ «از میان شیشه، از میان مه» فروش بالایی داشتند. در بخشِ رمان‌های خارجی تازه‌ منتشر شده نیز فارغ از فروش آثاری مانندِ «جز از کل» یا «سوکورو تانازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش» رمانِ مستندِ «فرار از اردوگاه چهارده» فروش بالایی داشته. هم‌چنین رمانِ آلخو کارپانتیه با نامِ «رد گم» هم از پرفروش‌های این انتشارات بوده‌اند. مجموعه آثار اورهان پامئک با ترجمهٔ عین‌له غریب نیز از موفق‌های نمایشگاه امثال هستند. هرچند تا دو روز آینده آخرین ترجمهٔ این مترجم یعنی «شوری در سر» به نمایشگاه می‌رسد. اما از دیروز با ترجمهٔ تازهٔ پیمان خاکسار با نامِ «برفک» نوشته‌ی‌دان دلیلو بقه سبد پرفورش‌های چشمه آمده است. این انتشارات هم‌چنین از فروش خوب آثار جدیدی مانند «تماشای رنج دیگران» از سوزان سانتاگ، «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» از نسرینا رضایی و هم‌چنین آثار گروس عبدالملکیان خبر داد. 

http://www.ilna.ir/fa/tiny/news-368515

کلمات تنم را کبود کرده‌اند

مجموعه شعر «کلمات تنم را کبود کرده‌اند» از سوی نشر چشمه منتشر شد.

 

اسلحه‌ای برای شکار ندارد
زنی که
سگِ چشمانش پارس کردن نمی‌داند
استخوانی که به دندان گرفته‌ای
تکه‌آهنی است
که در کوره‌ی تنم
ذوب شده

خوشبختی‌ای که مقابل لنز دوربین‌ها
در پیراهنِ سُرخم لیز می‌خورد
سناریوِ از‌پیش‌نوشته‌شده‌ای است
که زورش
به واقعیت‌ها نمی‌رسد

کمی عقب نشینی کن
بگذار این ویدیو
لحظه‌هایی را به نمایش درآورد
که در حافظه‌اش ثبت نشده است

تنهایی
زنی است
که مقابل آینه
اولین چروک روی صورتش را
کشف می‌کند

 

تهیه کتاب از طریق سایت نشر چشمه