به رنگ دانوب
ببین
میدَوم
میرقصم در این شعر
و به خانهای در آن سوی جهان میرسم
که آخرین کودک افلیج
از قاب عکسی بر دیوار اتاق
بیرون آمده
و به آهنگ آکاردئونی که به گوش میرسد
میرقصد
بیرون از خانه
سپیدارها هلهله میکنند
و آفتاب
که لنگلنگان
از پشت پنجره عبور میکند
خیسِ باران است
تا رسیدن به آخرین سطر این شعر
دستم را رها نکن
میافتم
شعر از واهه آرمن
از کتاب «به رنگ دانوب»، نشر چشمه
+ نوشته شده در ۱۳۹۸/۰۴/۰۸ ساعت توسط نسرینــا رضایــــی
|