شوایک


با شوایک، سال‌های اول دانشگاه آشنا شدم. بیراه نگفته‌ام اگر بگویم عاشق این شخصیت دیوانه‌ی احمقِ منتقد شده‌بودم. به قدری که دلم می‌خواست معشوقه‌اش شوم!
شوایک سرباز ساده دلی است که قبلا به‌خاطر حماقت از سربازی معاف شده و اکنون و با شروع جنگ جهانی دوباره وارد جبهه می‌شود! او با حماقت‌های تیزهوشانه‌ی خود در جنگ جهانی هر چیزی را به نقد می‌کشد. نقدی احمقانه و طنزآلود که حین خنده آدم را به تامل بیشتر وا می‌د‌ارد. این کتاب را یاروسلاو هاشک، نویسنده اهل چک نوشته است و در سال‌های 1921 تا 1923 منتشر شده است. این کتاب 908 صفحه است، اما از تعداد صفحاتش نترسید! خواندنش بسیار سریع و روان پیش می‌رود.
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «چرا دیوونه‌ها از این که اونارو اونجا نیگر داشتن این قدر شاکی‌ان. اونجا آدم می‌تونه لخت و عور کف اتاق بخوابه، مث شغال زوزه بکشه، لنگ و لقد بندازه و گاز بگیره... اونقدر آزادی وجود داره که حتی سوسیالیستام به خواب ندیدن. اونجا آدم می‌تونه راجع به خودش بگه که خداس، یا مریم مقدسه، یا پاپ اعظمه، یا واتسلاو قدیسه؛ هرچند این آخری رو راه به راه طناب پیچ می‌کردن و لخت و عور می‌چپوندن تو انفرادی. یکی بود که عربده می‌کشید و می‌گفت اسقف اعظمه، اما تنها کاری که می‌کرد این بود که همه چی رو عوضی می‌دید و یه کار دیگه‌م می‌کرد که بلانسبت، روم به دیوار، باهاش هم قافیه‌س... اونجا همه هرچی دلشون می‌خواست می‌گفتن، هرچی که سر زبونشون می‌اومد، عین پارلمان... شرتر از همه یه آقایی بود که ادعا می‌کرد جلد شونزدهم لغتنامه است و از همه می‌خواست وازش کنن... وقتی آروم گرفت که کردنش تو روپوش، خیال کرد دارن جلدش می‌کنن و خیلی ذوق می‌کرد...!»

شوایک| یاروسلاو هاشک | با تصویر سازی:یوزف لادا | مترجم: کمال ظاهری| نشر چشمه